دانشیار گروه علوم سیاسی در دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
روند حوادث خاورمیانه (غرب آسیا) در خلال 70 سال اخیر، حکایتاز تکثیر و تشدید بحران و اساسابحران زا بودن منطقه است. تاکید صرف بر گذشته ای گرانبار یا مداخله بیگانگان و نیز اشتباهات رهبران به تنهایی نمی توانند این همه بحران را توضیح دهند. مسئله اساسی تر این است که چرا این همه مداخله و گذشته گرایی و اشتباه فقط در این منطقه رخ میدهند؟ واقعا حلقه ی مفقوده در خاورمیانه شناسی کدام است که محققان قادر به پیش بینی ظهور بازیگرانی مانند القاعده/ طالبان، داعش، هویت گرایی افراطی و اشغال و انحطاط نبوده اند؟ برای یافتن پاسخی به این پرسش، مقاله حاضر به کاوش در آثاری می پردازد که در پی درک منطق تداوم و تغییر در خاورمیانه بوده اند. به همین منظور، بیش از پنجاه اثر مؤثر در باب مطالعات خاورمیانه، بررسی و در قالب شش رهیافت طبقه بندی شدهاند؛ رهیافت روانشناسانه، رهیافت امنیتی-راهبردی، رهیافت فرهنگ سیاسی، رهیافت اقتصاد سیاسی، رهیافت شناختی-فکری و رهیافت مجموعه امنیتی یا بافتار منطقه ای شش رهیافتی هستند که آثار مورد بررسی را در برگرفته اند. این پژوهش برای درک و احیاناً درمان مسئله فوق، در پی یافتن پاسخی به این پرسش است که روشها و اندیشه های غالب در بررسی مسائل خاورمیانه کدامند قوت و ضعف آنها چیست و بالاخره این که رهیافت کارآمد اما مغفول کدام است؟ فرضیه مقاله این است که رهیافت تازه و جامع برای درک منطق تحول و ثبات در خاورمیانه رهیافت فکری است. این رهیافت بخاطر رصد و پایش روندهای فکری قادر است نظم و ثبات یا بحران و تغییر و خشونت را برآورد نماید.