در حالی که شواهد از روند رو به رشد سرزمین زدایی و فراملی شدن در پارهای از مناطق جهان حکایت می کند، قواعد و معمای سیاسی در خاورمیانه گویا مبتنی است بر اصل سرزمین محوری که به دوران مدرن مربوط می شود. این مقاله با رویکردی نوواقعگرایانه سعی در تحلیل جریانها، تحولات و وقایع این بخش از جهان دارد و بر این فرض تدوین شده است که نقش و جایگاه سرزمین محوری در منطقه هم اکنون و طی سالیان دور در قرن بیست و یکم ماندگار خواهد بود. استدلال اصلی مقاله ذکر این نکته اساسی است که هر دو روند سرزمین زدایی و باز سرزمینی شدن جریانها و حوادث در اولویت پایین تری نسبت به اصل کلاسیک و مدرن سرزمین محوری در خاورمیانه خواهد بود. وجود جغرافیا و حقایق جغرافیایی متمایز خاورمیانه در مقایسه با مناطق و نواحی دیگر به خصوص اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی زمینه شکلگیری این مقاله در جهت دفاع از ماندگاری و تداوم اصل و نقش سرزمین محوری در رابطه با معادلات خاورمیانه است. البته در حالی که وجود و توسعه فرایندهای فراسرزمینی انکار نمی گردد، باز سرزمین سازی در این بخش از جهان به وسیله دولت-ملتها اثبات خواهد گردید.