کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده
امروزه مفهوم مدرن هویت چنان بسیط و سیال شده است که هر فرد بنابر موقعیتهای اکتسابی و انتصابی خویش، متعلق به چندین اقلیت است و همواره افرادی وجود دارند که در تجربه این «هویت گروهی» با وی مشترک یا مختلفالمنافع هستند. گرچه وجود این هویتهای گوناگون واقعیت مجسم روزگار ما هست، اما در جهانی که همچنان دولت-ملتها واحدهای اصلی بازیگری سیاسی هستند، موجودیت هویتهای گروهی دال بر کم اهمیتی موضوع هویت ملی نیست. بهنظر میرسد دیالکتیک مابین هویتهای گروهی و هویت ملی–که شدیداً تحت ثاثیر سیاستهای حکمرانان هر کشور است- بر کیفیت محتوای هر یک اثر میگذارد. پرسش اساسی نوشتار حاضر، عبارت است از اینکه رویکرد جذب یا دفع هویتهای گروهی از سوی نظام سیاسی که تحت عنوان «سیاست هویت» از آن یاد میشود چه تاثیری بر درک افراد از تجربه هویت ملی دارد؟ نگارنده در این پژوهش با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از اسناد و منابع کتابخانهای موجود در پی سنجش این فرضیه است که بهنظر میرسد هرگاه سیاستهای هویتی (مورد جمهوری اسلامی ایران) بر مدار همگونسازی و همگنپروری شکل گرفته موجب نوعی طرد و انکار گروههای هویتی گردیده و نتیجه آن چیزی نیست جز گسست اجتماعی و معرفتی هویتهای گوناگون از یکدیگر، تضعیف همدلی و همراهی مابین ایشان و تضعیف هویت ایرانی.